معنی رشد ، نمو

حل جدول

رشد ، نمو

بالندگی


رشد، نمو

بالندگی


رشد و نمو

نشو

رویش

بالش

رسش


نمو

رشد

رشد و رویش، بالندگی، کاپیتان زیردریایی نوتلوس

رشد و رویش، بالندگی، کاپیتان زیر دریایی نوتلوس

لغت نامه دهخدا

نمو

نمو. [ن ُ] (از ع، اِمص) نُمُوّ. رشد. بالش. پرورش:
آب عذب دین همی جوشد از او
طالبان را زآن حیات است و نمو.
مولوی.
رجوع به نُمُوّ شود.

واژه پیشنهادی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نمو

رشد، رویش، نشو، نما، بالش

فرهنگ عمید

نمو

رشد کردن، بزرگ شدن، گوالیدن، افزون‌ شدن،

فرهنگ فارسی هوشیار

نمو

افزون شدن، زیاد شدن، بسیار شدن، رشد

عربی به فارسی

نمو

افزایش , رشد پیوسته , بهم پیوستگی , اتحاد , یک پارچگی , افزایش بهای اموال , افزایش میزان ارث , رشد , نمود , روش , ترقی , پیشرفت , گوشت زیادی , تومور , چیز زاءد , نتیجه , اثر , حاصل

معادل ابجد

رشد ، نمو

600

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری